از دهه 55 تا دهه 70 ازدواجهای ایدئولوژیکی صورت میگرفت و بیشتر معیارهای مهم فدای باورهای ایدئولوژیکی میشده و غالباً در این ازدواجها با شکستهای مالی مواجه میشدند. از دهه 70 تا امروز ازدواجها بیشتر بر پایه مطالبات مالی است. به همین دلیل سن ازدواج بالا رفته و مردها کمتر تن به ازدواج میدهند.
حال با توجه به بروز مشکلات زیاد در زندگی زناشویی و افزایش درصد طلاق در زیر به بررسی برخی از خطاهای شناختی رایج جهت افزایش شناخت و آگاهی و کنترل آنها میپردازیم.
1- برطرف شدن تمام نیازها از سمت همسر
تصور برخی خانمها این است که بعد از ازدواج نیازها توسط همسر رفع میشوند و تمامی تلاشها، قبل از ازدواج است و بعد از یک انتخاب خوب مالی میتوانند درخواستهای خود را از جانب همسر تأمین کنند و خود را در زندگی زناشویی پارک کنند و به استراحت و به تفریح و رفع نیازها بپردازند و یک زندگی رقابتی و تشریفاتی با استفاده از حداکثر توان همسر داشته باشند و ارزشهای خود را با داشتههای همسر ظاهر نمایند و یک زندگی نمایشی از نظر پوشش و آرایش و نمای زندگی فراهم کنند. به عبارت دیگر دکوری از خود و زندگی میسازند و این میشود اعتماد به نفس نمایشی و افراط خانمها در این زمینه ذائقه مردها را نیز تغییر داده و با زبان بی زبانی به مردها یاد دادند که ارزش دخترها به چهره و ظاهر پر زرق و برق آنهاست. البته نمیدانند که بعد از ازدواج تا کی میتوانند این ظاهر مصنوعی را حفظ کنند و تا چه زمانی میتوانند با دخترهای جوانتر از خود که هنوز درگیر زندگی نشدهاند رقابت کنند و عطش دیداری مردها را تأمین کنند.
2- فداکاری یا قربانی شدن یک طرفه
از سوی دیگر در برخی از ازدواجها یکی از طرفین از همه خواستههایش به خاطر زندگی میگذرد و یا عشق کاملاً یک سویه دارد و خود را ناذیده میگیرد و تا حدی که احساس میکنند در زندگی یک قربانی در حال غرق است و هیچ جایگاهی در زندگی ندارد؛ یا در یک مقطعی در زندگی احساس میکنند که دیگر تاب و توان تحمل ندارند و یکباره تصمیمهای عجولانه و غیر منطقی میگیرند و به هر قیمتی به زندگی پایان میدهند یا تبدیل به فردی بداخلاق و غرغرو میشوند و رضایت از زندگی را از دست میدهند. نهایتاً افسردگی را تا پایان عمر انتخاب میکنند و با این رفتار اطرافیان را از خود پراکنده میکنند ویا وارد روابط خارج زناشویی میشوند و مسئولیت زندگی را نمیپذیرند که هیچ کدام از این راهکارها فرجام مناسبی ندارد.
3- صداقت نابجا
برخی از زوجها از یکدیگر میخواهند که هر آنچه که در زندگی شخصی گذشته یا روابط خانوادگی داشتهاند و یا مکالمات بین خانواده خود را کلمه به کلمه با همسر در میان بگذارند؛ جزئیات روابط کاری با همکاران را توضیح دهند؛ از تمامی تماسهای تلفنی یکدیگر باخبر باشند و این رفتار را برابر صداقت میدانند. در حالی که صداقت این نیست. صداقت یعنی زن و شوهر از نوک پا تا نوک سر صداقت داشته باشند ولی در زبان پر از حکمت و تدبیر باشند. به عبارت دیگر زن و شوهر از شروع زندگی بایستی رفتار، احساس و تفکری کاملاً متعهدانه داشته باشند و اندیشمندانه سخن بگویند. البته همسران باید حریمهای یکدیگر را محترم بشمارند و سئوالات خیلی خصوصی مثل تجسس زیاد در مورد خانواده یکدیگر نداشته باشند. همچنین در هنگام دعوا و مرافعه که بهطور موقت و لحظهای نسبت به هم انزجار پیدا میکنند، این احساس خشم و تنفر را به زبان نیاورند. همان طور که قدیمیها به زیبایی گفتهاند که زبان تلخ، مهر گرم را سرد میکند و تمام این اتفاقها با زبان رخ میدهد.
4- عیب جویی برای جلوگیری از پررویی
متأسفانه بعضی از همسران تصور میکنند که اگر عیبهای یکدیگر را پوشش دهند اجازه میدهند که طرف مقابل پررو شود و برای مهار این اتفاق بی وقفه از یکدیگر عیب جویی میکنند و در ملع عام و در نزد خانواده و اقوام یکدیگر به تخریب و تحقیر و بردن آبروی هم میپردازند تا همه بدانند که تقصیر از آنها نیست و از دیگری است. یا تعصب، تجسس و رفتارهای کنترلی بیجا به خرج میدهند و یکدیگر را مهار میکنند. لازم است همسران بدانند چیزی که ضامن یک رابطه زناشویی مطلوب است تنها کیفیت رابطه است و نه کنترل در رابطه. زن و شوهر همچون لباس یکدیگر هستند، یعنی تخریب و آسیب یکی موجب تخریب و زیان دیگری میشوند و زندگی با همسری بیآبرو که خودمان موجب آن میشویم دیگر لطفی ندارد.
5- داشتن رفتاری مناسب و عبارات زیبا هر چند که در ابتدا مصنوعی باشد.
همانطور که بچههای یک ساله وقتی قاشق و چنگال دست میگیرند خیلی مصنوعی است و شیوه استفاده از آن را به درستی نمیدانند و گاهی جا به جا استفاده میکنند تا به مرور یاد میگیرند. به کار بردن الفاظ عاطفی و پر مهر نیز ممکن است اول مصنوعی به نظر برسد ولی بعد از مدتی به دل مینشیند و موجب رفتارهای عمیق عاطفی میشود.
6- تصور غلطی که زندگی نیاز به گارانتی تا تضمین دارد.
زندگی قرار دادی نیست و برخی از زوجین تصور میکنند که اگر چیزی به نامشان باشد زندگی را تضمین کردند و میتوانند آن را حفظ کنند. از سوی دیگر داشتن فرزند را وسیله تضمین زندگی میدانند یا هر چیزی که تصور میکنند میتواند اجبار زندگی را بیشتر کند. در حالی که تحکیم زندگی در اجبار نیست. انسان موجودی است که میتواند هر زنجیر و بندی را پاره کند ولی گره عاطفی تنها چیزی است که گسستنی نیست.
7- کسی که خیانت کرده مسئول تمام مشکلات است.
تعهد یکی از اساسیترین، اصول زندگی است و بیتعهدی و داشتن روابط زناشویی برای هیچ همسری قابل پذیرش نیست. ولی این بیمسئولیتی و خطا تنها یک سر ندارد و هر دو زوج میتوانند در این زمینه مقصر باشند. هیچگاه در یک رابطه خطا صفر و صد نیست. بعنی اینکه یکی از طرفین کاملاً بیتقصیر و دیگری صددرصد مقصر باشد. حتماً در این خطا بایستی دلایل را از دو طرف جویا شد و هر دو در اصلاح رفتار و روابطشان قدم بردارند و هشیارانهتر عمل کنند و مسئولیت زندگی را بپذیرند و عشق ورزی، احترام، تعهد و قدردانی که موردبحث قرار گرفت، از موارد مهم برای جلوگیری از شکلگیری روابط زناشویی است.
8- داشتن رفتارهای تجسسی و کنترلی ذره بینی
به محض اینکه پس از مدتی یکی از طرفین خطایی میکند که ممکن است طرف مقابل چنین فکر کند که تا قبل از این احمق بودم و نمیدانستم که چه اتفاقی میافتد و از حالا به بعد میدانم که چه کنم و در پی آن رفتارهای تجسسی و کنترلی شکل میگیرد و همسر جستجوگر در پی یافتن خطای طرف دیگر است، مثل هشت پا همسر را احاطه میکند و تصور میکند این رفتار مانع خیانت میشود. به طور مثال چک کردن شدید از طریق تماسهای تلفنی، تعصبهای نابهجا، چک کردن موبایل و تمامی گفت و شنودها که البته این رفتار یکی از خطاهای اساسی است که موجب دوری همسران از یکدیگر میشود و حتی احتمال شکل گیری روابط زناشویی را افزایش میدهد.
اکنون تصمیم بگیریم به جای تجسس در رفتار شریک زندگیمان، رفتارهای خودمان را جستجو کنیم و تمامی خطاهای اساسی شناختی را کنار بگذاریم.