رشد عزت نفس در کودکان
اغلب کودکان پیش دبستانی، عزت نفس خیلی بالایی دارند. زمانی که کودکان به اواسط کودکی میرسند، در مورد عملکردشان در فعالیتهای مختلف، فیدبک های خیلی بیشتری دریافت میکنند. در نتیجه، عزت نفس متمایز می شود و ضمنا به سطح واقع بینانه تری می رسد. کلاسها، گروههای همسال، و زمینهای بازی، موقعیتهای اصلی برای خودسنجی هستند. کودکان بین ۶ تا ۷ سالگی، حداقل سه نوع عزت نفس مجزا را شکل میدهند: تحصیلی، اجتماعی و جسمانی که با افزایش سن مشخص تر می شوند. برای مثال، احساس ارزشمندی تحصیلی به عملکرد در موضوعات مختلف تحصیلی، احساس ارزشمندی اجتماعی نسبت به همسالان و روابط با والدین تقسیم میشود.
تغییرات در میزان عزت نفس
زمانی که کودکان قضاوت های شخصی خود را طوری تنظیم میکنند تا با عقاید دیگران متناسب شود، و ویژگیهای خود را با ویژگیهای سایر همسالان مقایسه میکنند، عزت نفس در چند سال اول دبستان کاهش مییابد. معمولاً این کاهش آنقدر زیاد نیست که زیان بخش باشد. اغلب کودکان ویژگیها و شایستگیهای خود را به طور واقع بینانه ارزیابی می کنند و در عین حال نگرش خویشتن پذیری و احترام به خویشتن را از دست نمی دهند. بعدا از کلاس چهارم تا ششم، عزت نفس اغلب کودکانی که در مورد رابطه با همسالان و توانایی های ورزشی، احساس خوبی نسبت به خود دارند، افزایش مییابد.
عوامل موثر بر عزت نفس
از اواسط کودکی به بعد، بین عزت نفس و رفتار روزمره، رابطه نیرومندی وجود دارد. عزت نفس تحصیلی، پیشرفت کودکان را در مدرسه پیشبینی میکند. کودکانی که عزت نفس اجتماعی بالایی دارند از نظر همسالانشان، دوست داشتنی تر هستند. چه عوامل اجتماعی ای میتواند باعث شود که عزت نفس برخی کودکان بالا و برخی دیگر پایین باشد؟
-
روشهای فرزند پروری
کودکانی که والدین شان از روش فرزندپروری مقتدرانه استفاده میکنند، احساس خوشایندی نسبت به خود دارند. فرزندپروری صمیمانه و مثبت به آنها امکان میدهد که بدانند به عنوان فرد ارزشمندی و شایسته، مورد قبول هستند. و انتظارات جدی، اما مناسب که با توضیحات همراه باشند، به کودک کمک میکنند تا رفتارهای خویش را در برابر معیارهای معقول، ارزیابی کنند.
-
ویژگی ها و توجیهات در کودک
توجیهات رایج و روزمره برای علتهای رفتار هستند. به عبارت دیگر، پاسخهایی به این سوال هستند که چرا من این کار را کردم یا دیگری آن کار را کرد؟ توجه کنید زمانی که کودکی هنگام اظهار نظر درباره مسئله ریاضی، عملکرد ناامید کننده خود را به شانس و موفقیت عادی خود را به توانایی نسبت می دهد.
رشد شناختی به کودکان دبستانی امکان میدهد که هنگام توجیه عملکرد، همه این متغیرها را از یکدیگر مجزا کنند. اما آنها از نظر اینکه چگونه موفقیت ها و شکست های خود را توجیه میکنند، تفاوت زیادی دارند. کودکانی که عزت نفس تحصیلی بالایی دارند، معتقدند که موفقیتشان به علت توانایی است، یعنی، خصوصیتی که میتوانند از طریق تلاش جدی آن را تقویت کنند و هنگام روبرو شدن با چالشهای جدید، روی آن حساب کنند و آنها شکست را به عواملی نسبت میدهند که میتوان آن را تغییر داد یا کنترل کرد، مثلاً تلاش ناکافی یا تکلیف بسیار دشوار. بنابراین خواه این کودکان موفق شوند یا شکست بخورند، در یادگیری سختکوشی نشان میدهند و استقامت میکنند.
متأسفانه کودکانی که دچار درماندگی آموخته شده میشوند، عملکرد خود را به صورت مایوسانه توجیه میکنند. آنها شکستها و موفقیتهای خود را به توانایی نسبت می دهند. وقتی آنها موفق میشوند، نتیجه میگیرند که عوامل بیرونی مانند شانس، علت آن بوده است. از این گذشته آنها برخلاف گروه قبل به این باور میرسند که توانایی ثابت است و نمیتوان با تلاش جدی آن را تغییر داد. به همین خاطر در صورتی که تکلیف دشوار باشد این کودکان احساس فقدان کنترل میکنند، و دچار احساس حقارت می شوند، آنها قبل از اینکه تلاش کنند قطع امید می کند.
چه چیزی تفاوت این کودکان را توجیه می کند؟
ارتباط بزرگسالان و والدین نقش مهمی در این امر دارد. کودکان درمانده آموخته شده والدینی دارند که معیارهای بسیار عالی تعیین میکنند در حالی که معتقدند فرزندشان خیلی توانا نیست و باید برای موفق شدن جدیتر تلاش کنند، آنهایی که معلم های حمایت کننده داشتند، که انتظارات خود را روشن بیان میکردند و دقت می کردند که آیا کودک مطلب را میفهمد، در نتیجه کودکان جدی تر تلاش می کردند و در کلاس مشارکت بیشتری داشتند. اینها عواملی هستند که پیشرفت زیاد را پیشبینی کردند و اشتیاق کودکان به تلاش و جدیت را تداوم بخشیدند. در مقابل دانشآموزانی که معلمان حمایتکننده نداشتند، کودکان به توانایی خود شک کرده و در نتیجه تلاش خود را کمتر می کنند.
تقویت کردن عزت نفس کودکان
حتی بزرگسالانی که در مجموع صمیمی و حمایتکننده هستند شاید پیام های ظریفی را به کودکان منتقل کنند که شایستگی آنها را تضعیف می کند. می توان کودکان درمانده آموخته شده را ترغیب کرد به اینکه باور کنند میتوانند با تلاش بیشتر بر شکست چیره شوند. غالباً به کودکان تکالیفی میدهند که به اندازه کافی دشوار باشد که آنها مقدار شکست را تجربه کنند بعد بارها به آنها فیدبکی مثل این را میدهند: اگر جدیتر تلاش کنی می توانی آن را انجام دهی. ظمنا، بعد از اینکه کودکان موفق می شوند، فیدبک بیشتری می دهند، مثل “شما این تکلیف را خوب انجام دادید” به آنها میدهند و به این طریق آنها می آموزند که موفقیتهای خود را به توانایی و تلاش نسبت دهند نه به شانس. روش دیگر این است که کودکان کم تلاش را ترغیب کنیم، کمتر روی نمره ها تاکید کنند و بیشتر بر تسلط یافتند بر تکالیف به خاطر خود آن تمرکز کنند.
گام های زیر به شما کمک خواهد کرد محیطی امن و حمایتی که در آن کودکان بتوانند عزت نفس خود را رشد دهد ایجاد نمایید.
-
حوزههای توانایی او را تشویق کنید
به کودک خود کمک کنید. تا حوزههای توانایی خود را به عنوان مراحل موجود در مسیر افزایش عزت نفس خود کشف کند. از کودک خود در یافتن نقاط قوت خود (ورزش، کامپیوتر، موسیقی، تئاتر) .حمایت کرده و مشارکت او را در این فعالیتها مورد تشویق قرار دهید. کودکان برای اینکه احساس خوشایندی دربارهی خود داشته باشند، بدان نیاز دارند احساس موفقیت کنند. این وظیفه شماست که به کودک خود کمک کنید. حوزههای توانایی خود را شناسایی و نقاط قوت خود را تقویت نمایند.
-
ارتقای تناسب اندام
فارغ از حوزههای خاصی که کودک در آن توانایی دارد. فعالیت بدنی باید به بخشی از برنامه عادی زندگی او تبدیل شود. اگر کودکتان با انجام ورزشهای تیمی مخالفت است مانعی ندارد. نظرتان درباره اسب سواری چیست؟ هنرهای رزمی؟ دوچرخه سواری چطور؟ یکی از دلایل اصلی چاقی افزایش فعالیتهای بیتحرک مانند بازیهای ویدئویی و کامپیوتری و تماشای تلویزیون است. در این مسائل به کودک خود، حق انتخاب ندهید. او ممکن است خود فعالیتی را که میخواهد در آن مشارکت نمایند انتخاب کند اما آن فعالیت ضرورتی نداشته باشد.
علاوه بر آن از این که کودکتان از برنامه غذایی متعادل برخوردار است اطمینان حاصل کنید. یک برنامه غذایی متعادل و ورزش مرتب. نه تنها به کودکتان انرژی خواهد داد، بلکه ظاهر او را نیز بهبود خواهد بخشید. همه اینها هم، منجر به افزایش عزت نفس خواهد شد.
-
همواره کودک خود را تشویق کنید
این مسئله ممکن است کاملاً واضح و بدیهی به نظر برسد که اگر والدین در پی بهبود عزت نفس کودکان خود هستند باید آنها را تشویق کنند. اما در زندگی پرجنب وجوش حاضر معمولاً به جای راهنمایی و تشویق تنها بر انضباط تمرکز میکنیم. ما معمولاً زمانی که کودک از خود رفتار مثبتی نشان میدهد به آن توجه زیادی نشان میدهیم. اما زمانی که شاهد رفتار منفی هستیم، عکس العمل شدیدی نشان می دهیم. یک پیشنهاد: عکس این قضیه را امتحان کنید!
منابع
كوهن،كتي(1960).كليدهاي پرورش هوش اجتماعي در كودكان و نوجوانان.ترجمه: اشرف راضي (1395).تهران: انتشارات صابرين.
گاربر، استيون(1946).چگونه مي توانيم با كودكمان رفتار كنيم؟ ترجمه:بهرام صادقي (1398).تهران: انتشارات سيماي نور اميد.