مقدمه
همه معلمان عباراتی مانند: «فکر کن! مغزت را به کار بیانداز! زرنگ باش! او خیلی باهوش نیست!
او فاقد حس مشترک است! این کودک یک رهبر به دنیا آمده است! او کارهای بدنی را سریع یاد میگیرد. او یک هنرمند بسیار خلاق است! او یک موسیقیدان با استعداد است! او نارساخوان است!» را برای توصیف یا نصیحت دانشآموزان خاص در طول عمر خود، شنیده و مورد استفاده قرار دادهاند. اما آیا ما واقعاً معنای آنها را میدانیم؟ آن چه ممکن است برای یک معلم بدیهی باشد؛ ممکن است برای معلم دیگر یا مشاور مدرسه این قدر واضح نباشد یا حتی ممکن است برای پدر و مادر یک کودک معنای متضاد داشته باشد. (شیرر، 2006)
آیا همه ما وقتی که میشنویم روان شناس مدرسه کسی را در هوش؛ به عنوان متوسط محض و یا در استدلال به عنوان برتر توصیف میکند، معنی آن را درک کرده و این مطلب را قبول میکنیم؟ البته وظیفه مشاوران تحصیلی این است که به ما کمک کنند تا در مورد معنای هوش، فکر، رفتار و یادگیری، آگاهی بیشتری پیدا کنیم. روان شناسان و اخیراً عصب روان شناسان نظریههایی برای توضیح اسرار ذهن و مغز انسان تدوین کرده و آن را گسترش دادهاند. آنها تلاش میکنند تعریفهایی فراهم کنند که عملکرد شگفتانگیز دستگاه ذهنی ما را توصیف کنند. هوش یکی از اسرار ذهن است که گرایشهای مختلف روانشناسی و عصبشناسان برای توضیح آن، تحقیق، بررسی و جستجوی بسیاری انجام دادهاند.
تعریف مناسب برای هوش چیست؟
هوش یک کلمه کلی برای گروهی از فرایندهای مغزی است که از رفتارها و پاسخهای آشکار افراد استنباط میشود. مفهوم هوش تا اندازهای شبیه اصطلاح نیرو در فیزیک است که میتوان آن را از روی آثارش شناخت. هوش و نیرو هر دو اصطلاحهایی هستند که به شخص امکان میدهند درباره انواع خاصی از رفتارهای قابل دیدن بحث و بررسی کند. به عنوان مثال میتوان فنون حل مسأله را مشاهده کرد و نتایج به کار بستن این فنون را به طور عینی اندازهگیری کرد، اما هوش که فرض میشود این فنون را به وجود میآورد
به طور مستقیم قابل مشاهده نیست. ابهام موجود در باره «هوش» سبب شده است که از مباحث سیاسی، فلسفی، موضوعات اجتماعی و محدودیت قانونی تأثیر پذیرد. کسی که به خوبی استدلال و تفکر میکند، معمولاً به عنوان با هوش توصیف میشود، ولی کسی که در این مورد مهارت کمتری دارد به عنوان کم هوش تصور میشود.
این تصورات تا حدی صریح و صحیح به نظر میرسد، اما این طور نیست. حتی کتابخانههای کامل و بزرگی که شامل کتابهای دانشگاهی و رایج هستند به یک توضیح واحد که چند کلمه باشد و به تبع آن به هوش اختصاص داده شده باشد، علاقهمند هستند. شاید به تعداد روانشناسان، فیلسوفان و دانشمندان برای هوش تعاریفی وجود داشته باشد. یکی از جدیدترین تعریفهایی که برای هوش شدهاست “هوش چندگانه” است.
تعریف هوش چندگانه
مطابق با طرح هاوارد گاردنر عصب روانشناس امریکایی انواع دیگر هوش از جمله: هوش موسیقیایی، بدنی ـ جنبشی و فضایی، راههای جایگزینی برای دسترسی به علم فراهم میکند. نظریه گاردنر فهرستی از روشهای مختلف یادگیری است که دانشآموزان به کلاس درس میآورند. این نظریه هم چنین میتواند در مورد اشکال مختلف تفکر و استدلال مردم در تمام سنین و در هر موردی از اطلاعات و تبادل افکار وجود دارد. این انواع متفاوت فکری در کتاب آشپزی، مرور نقشهها، مجلات و وب سایت خودنمایی میکند. انواع دیگر هوش چندگانه مانند هوش معنوی، وجودی و اخلاقی طرح شده است، اما به طور رسمی در قالب نظریه گاردنر گنجانده نشدهاند.
هوش چندگانه گاردنر را به شرح زیر معرفی میشود:
- هوش کلامی: توانایی ارتباط کلامی
- هوش منطقی ـ ریاضی: مهارتهای ریاضی و منطقی
- هوش موسیقیایی: عملکرد، ترکیب و تقدیر از الگوهای موسیقی
- هوش بدنی ـ جنبشی: استفاده از بدن و جنبش بدن (به عنوان مثال، ورزش و رقص) برای حل مشکلات و درک محیط زیست
- هوش فضایی: قابلیت حرکت در فضا، درک، نقشه و اعمال الگوهای فضایی
- هوش بین فردی: مهارتهای کلاسیک بین فردی، ادراک انگیزه و رفتار مردم و استفاده از این درک برای پیشبرد اهداف شخصی (در فروش، وزارت، مشاوره، سیاست و غیره
- هوش درون فردی: ظرفیت سقراطی، شناسایی خود و استفاده از دانش خود برای سازمان دادن زندگی خود