در اواخر نوباوگی همه کودکان وقتی که بهتر بتوانند منبع خشم و ناکامی را تشخیص دهند، گاهی اوقات پرخاشگری نشان میدهند. در اوایل سال های پیش دبستانی، دو نوع پرخاشگری پدیدار می شود.
رایج ترین نوع، پرخاشگری وسیلهای است. در این نوع پرخاشگری وقتی که کودکان شیء، امتیاز، یا جای خاصی را می خواهند، برای به دست آوردن آن، به فردی که سرراه آنهاست حمله ور می شوند یا بر سر او فریاد می کشند.
نوع دیگر، پرخاشگری خصمانه است که در این نوع کودک به دیگری آسیب می رساند. پرخاشگری خصمانه دو حالت دارد:
- حالت اول که پرخاشگری آشکار است کودک به دیگران صدمه بدنی وارد می کند. یا او را به چنین صدمه ای تهدید میکند. مثلاً، کتک زدن، لگد زدن یا تهدید کردن یک هم سال به کتک زدن.
- نوع دوم پرخاشگری رابطهای است که به صورت محرومیت اجتماعی و شایعهپراکنی روی میدهد و به رابطه همسالان آسیب میرساند. نمونههای پرخاشگری رابطه ای از این قرار است، من دیگر دوست تو نیستم.
در اغلب کودکان پیش دبستانی وقتی که یاد می گیرند بر سر اموال سازش کنند، پرخاشگری وسیلهای با افزایش سن کاهش مییابد. در مقابل بین ۴ تا ۷ سالگی پرخاشگری خصمانه بیشتر می شود. هرچند که این نوع پرخاشگری در مقایسه با تعامل های دوستانه کودکان نسبتاً نادر است، این افزایش در برخوردهای خصمانه زمانی روی می دهد که کودکان بهتر بتوانند به مقاصد دیگران پی ببرند. کودکان پیش دبستانی بزرگتر بهتر می توانند تشخیص دهند که چه وقت هم سال عمداً بدخواه است و سعی می کنند در پاسخ، به او حمله کنند.
گرچه کودکان از هر دو جنس این الگوی کلی رشد را نشان میدهند، پسرها به طور متوسط، از دخترها پرخاشگرترند و این روند در بسیاری از فرهنگ ها وجود دارد. این تفاوت های جنسی تا اندازهای به علت زیستی است مخصوصا به علت هورمونهای جنسی مردانه یا آندروژنها. آندروژن ها به فعالیت بدنی بیشتر پسرها کمک میکند. فعالیتی که میتواند فرصتهای آنها را برای برخوردهای پرخاشگرانه بدنی افزایش دهد. در عین حال نقش یابی جنسی با اهمیت است، به محض اینکه کودکان دو ساله به طور مبهم از کلیشههای جنسیتی آگاه میشوند که از مردان و زنان انتظار میرود به صورت متفاوتی رفتار کند، پرخاشگری آشکار در دخترها افت میکند اما در پسرها ادامه مییابد. اما دختران پیش دبستانی و دبستانی کمتر از پسرها پرخاشگر نیستند، بلکه آنها خصومت خود را به صورت متفاوتی ابراز میکنند، از طریق پرخاشگری رابطهای وقتی کودکان میخواهند به یک همسال صدمه بزنند، این کار را به صورتی انجام میدهند که جلوی اهداف اجتماعی او را بگیرد. پسرها برای جلوگیری از هدفهای تسلط که مخصوص پسرهاست اغلب حمله جسمانی می کنند، دخترها به پرخاشگری رابطه ای متوسل میشوند. زیرا از پیوندهای صمیمانه که برای دخترها خیلی اهمیت دارد جلوگیری می کند. پرخاشگری گاه و بیگاه بین کودکان عادی است و انتظار آن می رود اما برخی از کودکان پیش دبستانی پرخاشگری زیادی نشان میدهد که غیر عادی است. پژوهشگران منبع مشکلات این کودکان را در خانواده های مملو از درگیری، شیوه های فرزندپروری معیوب و مواجهه با خشونت تلویزیونی یافتند عواملی که اغلب با هم یافت می شوند.
خانواده به عنوان زمینهای برای آموزش رفتار پرخاشگرانه
مادری در گفتگو با مشاور از این شکایت میکند که من نمیتوانم فرزندم را کنترل کنم او اصلاً قابل تحمل نیست. وقتی مشاور از او می پرسد که در خانه چه می گذرد که تحمل کردن او برایش دشوار است متوجه می شود که والدین مرتباً دعوا میکنند و به انضباط سخت و بی ثبات متوسل میشوند. همان شیوه های فرزندپروری که درونی کردن اصول اخلاقی را ضعیف میکند. یعنی دریافت نکردن محبت، اعمال قدرت، تنبیه بدنی و بی ثباتی از اوایل کودکی تا نوجوانی در کودکان هر دو جنس با پرخاشگری هم رابطه دارد.
مشاهدات انجام شده در خانواده های این چنینی نشان میدهد خشم و توسل به تنبیه، سریعاً از یک عضو خانواده به دیگری سرایت میکند و یک جو خانوادگی مملو از تعارض و کودک خارج از کنترل به بار می آورد. این حالت با انضباط شدید آغاز میشود و تجربیات زندگی استرس زا، شخصیت والدین یا کودکی که از لحاظ سرشت بدقلق است، احتمال وقوع آن را بیشتر میکند. وقتی که پدر یا مادر تهدید میکند، عیب جویی می کند و به تنبیه متوسل میشود. کودک آه و ناله سر میدهد، هوار می کشد، و امتناع میکند تا اینکه پدر و مادر درمییابد که رفتار کودک خیلی شدید شده است و بعد تسلیم می شود. وقتی این چرخه ها بارها تکرار میشوند، در سایر اعضای خانواده اضطراب و تحریکپذیری ایجاد میکنند و طولی نمی کشد که آنها نیز به تعامل های خصمانه میپیوندند. کودکان پرخاشگری که ثمره این فرآیند های خانوادگی هستند، یاد میگیرند که دنیا را از دیدگاه خشن بنگرند. چون آنها از دیگران انتظار دارند با خشم و فشار بدنی واکنش نشان دهند، نیت خصمانه در آنها میبیند، در حالی که، واقعاً آنها چنین نیتی ندارند. در نتیجه، آنها بارها حملات بی دلیلی میکنند که به چرخه های پرخاشگری کمک میکند.
تلویزیون و پرخاشگری
کودکان پیش دبستانی به خصوص تحت تاثیر تلویزیون قرار دارند. یک دلیل آن است که کودکان زیر ۸ سال، مقدار زیادی از آنچه كه در تلویزیون می بینند را، درک نمی کنند. چون آنها نمیتوانند صحنه های جداگانه را به صورت یک داستان به هم متصل کنند، اعمال شخصیت هاي تلویزیونی را به انگیزهها و پیامدها، ربط نمیدهند. برنامههای تلویزیونی خشونت بار نه تنها در روابط کودک با والدین و همسالان، مشکلات کوتاه مدت به بار میآورد بلکه عوارض درازمدت نیز دارد. پژوهش ها نشان میدهد که کودکان بسیار پرخاشگر، اشتیاق بیشتری به خشونت تلویزیونی دارند. هرچه آنها این برنامهها را بیشتر ببیند، به احتمال بیشتری برای حل کردن مشکلات به خشونت متوسل میشوند. این الگوی یادگیری، در نوجوانی و اوایل بزرگسالی به اعمال ضد اجتماع کمک میکند.
کمک به کودکان و والدین برای کنترل کردن پرخاشگری
برای اینکه به کودکان پرخاشگر کمک کنیم باید چرخه خصومت های موجود بین اعضای خانواده را متوقف سازیم. و شیوههای تعامل ثمربخش را جایگزین آن نماییم، به والدینی که کودکان پرخاشگر دارند توصیه می کنیم که به سراغ یک خانواده درمانگر بروند تا شیوه های نامناسب فرزندپروری را مورد مشاهد قرار دهند و روشهای مناسبی را به آنها بیاموزند. همچنین به این کودکان آموزش داده میشود که احساس های خود را بیان کنند و در رابطه با احساسات هم بازی هایشان با آنها حرف بزنند و این آموزش طولی نمی کشد که باعث ایجاد روابط اجتماعی بهتر برای آنها می شود. مسئله گشایی اجتماعی نتیجهبخش، در عین حال به کودکان کمک می کند هنگام روبرو شدن با رویکردهای زندگی احساس تسلط کنند این آموزش خطر مشکلات ناسازگاری در کودکان را کاهش می دهد. بالاخره اینکه والدین باید در رابطه با مشکلات زناشویی خود کمک دریافت کنند. این به علاوه توانایی بهتر آنها در کنترل کردن رفتار فرزندشان درگیری و بگومگو در خانه را به مقدار زیاد کاهش میدهد.
منابع
- روانشناسي رشد(از لقاح تا كودكي). نويسنده:لورا اي. برك. مترجم: يحيي سيد محمدي
- روش هاي برخورد با خشونت در كودكان. نويسنده:توماس كايزر، مترجم: ليلا لفظي